معنی مخاطره آمیز

حل جدول

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

مخاطره

(مُ طَ رَ یا رِ) [ع. مخاطره] (مص ل.) خود را به خطر افکندن.

فرهنگ عمید

مخاطره

خطر،
(اسم مصدر) [قدیمی] خود را به ‌خطر انداختن،
[قدیمی] خطرناک،

فرهنگ فارسی هوشیار

مخاطره

در خطر افکندن، در بلا و خطر افکندگی


مطایبه آمیز

شوخی آمیز خیتال آمیز

مترادف و متضاد زبان فارسی

مخاطره

بحران، تهلکه، خطر، مخافت، مخمصه، مهلکه، قمار

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

مخاطره

Abenteuer [noun], Gefahr (f), Risiko (n), Risiko (n), Riskieren, Wagnis (n), Zufall (m)

لغت نامه دهخدا

آمیز

آمیز. (نف مرخم) به معنی آمیزنده، در کلمات مرکّبه، چون در مردم آمیز، رنگ آمیز و جز آن:
امرد آنگه که خوبروی بود
تلخ گفتار و تندخوی بود
چون بریش آمد و بلعنت شد
مردم آمیز و صلح جوی بود.
سعدی.
|| (ن مف مرخم) به معنی آمیخته، چون در آتش آمیز، حسرت آمیز، خشم آمیز، خصومت آمیز، دُردی آمیز، زهرآمیز، شکرآمیز، شهدآمیز، شهوت آمیز، طعن آمیز، عبیرآمیز، عنبرآمیز، غم آمیز، غمان آمیز، فرقت آمیز، کذب آمیز، کفرآمیز، مشک آمیز، مصلحت آمیز، نوش آمیز و جز آن:
مرا طبع نشگفت اگر تیز گشت
به پیری چنین آتش آمیز گشت.
فردوسی.
دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز. (گلستان).
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سرخم جمله دردی آمیز است.
حافظ.
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز.
حافظ.
میان جعفرآباد و مصلی
عبیرآمیز می آید شمالش.
حافظ.
درنزههالقلوب حمداﷲ مستوفی عبارت ذیل آمده است: جص، خاک رنگ آمیز است که بقوت آفتاب گچ شود - انتهی. و معنی آن بر نگارنده معلوم نشد. شاید نظایر دیگری پیدا شود و معنی روشن گردد.
و رجوع به آمیغ شود.

آمیز. (اِمص) آمیغ. مباشرت. صحبت. آرمش با. نزدیکی با. وقاع. || معاشرت. || آمیزش. (برهان). || مخلوط کردن دو چیز یا زیاده با یکدیگر. (برهان).


ملالت آمیز

ملالت آمیز. [م َ ل َ](ن مف مرکب) ملال آمیز. رجوع به ملال آمیز شود.

معادل ابجد

مخاطره آمیز

913

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری